ز شمس شاهد و شور

 

آدمهایی که می دانند چگونه باید با مشکلات دست به گریبان شد... آدمهایی که برای فردایی روشن تر زده اند به آب... گاهی حتی با یک لا قبا... آدمهای بزرگی که به این راحتی آرام وجودشان گل آلود نمی شود... آدمهایی که گاهی حتی ده پانزده سال رنگ وطن ندیده اند... نمی دانند اینجایی اند یا آنجایی اند یا کجایی اند... به قول یکی: «ما نفهمیدیم آخر... که سفیدیم با خط های سیاه، یا سیاهیم با خط های سفید!»... و من روزهاست که دارم فکر می کنم به جواب... سفید با خط های سیاه یا سیاه با خط های سفید... وقتی متضادها اینطور با لجبازی کنار هم صف می کشند...

در نهایت فکر می کنم باید یک کتگوری جدید برای آدمهای «راه راه» گذاشت... و باید پذیرفت... حتی اگر رگه ها جدا از هم بمانند... حتی اگر همه چیز به پر رنگی تضاد سفید و سیاه باشد و نشود که آدم خاکستری بسازد...

مسئله اینست...

 

مسئله اینجاست که کارگر ما کارگر نیست... «کشاورز رانده شده» است... تعلیم-ندیده و گرسنه است... خط مستقیمی است از زور بازو به دستمزد... فکر مستقیمی است از کار به پول...

مسئله اینجاست که مهندس ما هم مهندس نیست... نامعادله ای است بین تحصیلات و مهارت... خط مستقیمی است از کلاس درس به دستمزد... باز هم فکر مستقیمی است از کار به پول...

مسئله اینجاست که فاصله ی بین کارگر و مهندس زیاد است و خالی... کارگر بی سواد، کارگر دهاتی، مهندس باسواد، مهندس باکلاس... نه آن اولی قابلیت آنرا دارد که حرف دومی را بفهمد، نه آن دومی شعور آنرا دارد که خود را به اندازه ی اولی ساده کند... تکنسین های ما کجا هستند؟

و مسئله اینجاست که هیچ کس نباید در راس قرار بگیرد مگر آنکه راه را از قاعده ی هرم شروع کرده باشد و پله پله گز کرده باشد... سلسله مراتب باید طی شود... دور زدنی و دودر شدنی نیست... تجربه آموختنی نیست... ایضن شعور... حالا خواه دانشگاهت فلان باشد و مدرکت بیسار، خواه نباشد...

و همین می شود که فرق بین ed و ing انقدر عظیم می شود... که یک کشور Developed می شود و یکی دیگر Developing...

ختم خطبه: کشوری که تکنسین نداشته باشد تا ابد سرگرم «در حال توسعه بودن» خواهد بود.

آگهی ها

 

۱- گنجی در ونکوور است. پنجشنبه و جمعه ای که پنجشنبه و جمعه ی این هفته است پیرامون «اصلاحات و جاه طلبی های رژیم»، «حقوق بشر»، «جنبش ضد جنگ» و «استقرار دموکراسی در ایران» در یو.بی.سی سخنرانی دارد... خبر دهان به دهان می چرخد و روزنامه به روزنامه که البته هر روزنامه یک سری عناوین سخنرانی ردیف می کند برای خودش... هنوز تصمیم نگرفتم بروم یا نروم.

۲- چهارشنبه ی همین هفته گردهمایی فارغ التحصیلان فنی خواهد بود در که البته می گویند کلیه ی مهندسین محترم تشریف بیاورند و من هم که خودم را خیلی مهندس حساب می کنم (از نوع خانه دار!) نقشه می کشم که بروم. باشد که بطلبد.

۳- اتحادیه ی ایرانیان شنبه ی هفته ی دیگر مقارن با روز جهانی حقوق بشر ذر ماه دسامبر آقای بهروز سروش را به عنوان سخنران خواهد داشت و موضوع «جایگاه مطبوعات در جوامع ایرانیان برون مرزی» خواهد بود به صرف چای و قهوه و شیرینی. تشریف بیاورید.

۴- منزل ۳ طبقه ۱۲ ساله، ۷ خواب و ۴ سرویس، سوئیت ۳ خوابه در زیرزمین، حیاط بسیار زیبا مشرف به فضای سبز: $1,178,000.

۵- کنسرت گوگوش و مهرداد شنبه اول دسامبر. قیمت بلیط از 55$ تا 100$. اگر می خواین زودتر بگین براتون بلیط بگیرم.

۶- این هم قابل توجه باران عزیز: بررسی نکات مثبت و منفی فیلم راز در کاپیلانو کالج توسط گروهی از منتقدین که نمی دونم کیا هستن. ثبت نام کنم؟!