این ماجرای وکالت، داستان مردمیه که انتظارات بالای مدنی و صبر سیاسی رو تمرین می کنن و نماینده هاشون رو بی تعارف محک می زنن... خیلی ها شکایت دارن از اینکه پهلوی و دور و بری هاش با این حرکتشون تفرقه انداختن و باعث شکاف شدن... من نه اینکه از این تفرقه خوشحال باشم، ولی از اینکه داریم نقد کردن منصفانه رو تمرین می کنیم، کارنامه می خوایم، محک می زنیم، و خودمون و خواسته هامون رو آنقدر با ارزش می بینیم که دست هر کسی ندیمشون خوشحالم... 


توی چنین شرایط بی ثباتی، برگشت به عقب وسوسه کننده اس... بازسازی کردن گذشته راحتتر از حرکت به آینده اس... دستور العمل معلومه، نقش ها واضحه، شاید حتی فکر کنیم نتیجه هم خیلی سر راست به دست بیاد... آنچه که خواهد شد رو می تونیم توی تخیلمون جا بدیم، و همین که فکر می کنیم می دونیم چی می شه، آروممون می کنه... می فهمم کسانی رو که سلطنت طلب نیستن ولی به راههای متفاوت این وکالت رو توجیه می کنن... در مقابل این، یه راه دومیه که بارها خواستیم بریم و نتونستیم... اینکه ائتلاف بین گروه‌های دینی، فرهنگی، عقیدتی داشته باشیم... اینکه بتونیم از حق اقلیت دفاع کنیم... با هم مشارکت کنیم تا نتیجه بگیریم... زیر چتر دیکتاتور مهربون پناه نگیریم و خدا نسازیم و فکر نکنیم که باید زمام رو واگذار کنیم تا بتونیم پیشرفت کنیم...  خودمون رو‌ محق بهترین ها ببینیم و در عین حال بتونیم بار مسئولیتمون رو حمل کنیم... همه ی اینها مفاهیم جدیدی ان که تازه دارن تو روان جمعی، و در بعضی موارد حتی روان فردیمون کریستال می بندن... مکالمه ها و تحلیل هایی که در جواب به پهلوی مطرح می شن خیلی از این ایده ها رو واضحتر مطرح می کنن... خود من و دهه شصتی های نزدیک ام در جواب به دهه سی ها و چهل ها و حتی برخی پنجاههایی که دور و برمون داریم و هیجان زده ان که هر چه زودتر وکالت بدن، مجبور شدیم بشینیم فکر کنیم ببینیم چرا این ماجرای وکالت انقدر ناپخته و بی معنی به نظرمون می آد... و این خودش تحلیل هایی  رو شروع کرده که بهمون بهتر جهت می ده و امید رو تبدیل به هدف می کنه...


خیلی ها می گن پهلوی آدم آوانگارد و جمهوری خواهیه... که هیچوقت صحبت از بازگشت به پادشاهی نکرده و معتقده به صندوق رای... من می گم خوش به حالش، آدمی که اعتقادات مردمی داره احتمالن زندگی خوبی می کنه، خانواده ی خوبی بار می آره، و رستگار می شه... ولی برای یه رهبر اعتقادات درست داشتن کافی نیست... مهم اینه که ببینیم چقدر جربزه داره، و برای مردم چه کرده و چه می کنه... چقدر خودش رو به آب و آتیش می زنه... چقدر از منابع شخصیش مایه می ذاره... چقدر می تونه نقد منفی رو تاب بیاره و به مخالفانش گوش کنه و راهش رو تصحیح کنه... من به شخصه با پهلوی نه موافقم، نه مخالف... اونقدر چیزی بدی ازش ندیدم که برام واضح باشه که باید بره کنار، اونقدر هم ازش فعالیت خوب یا خاصی ندیدم، یا ندیدم فرصت هاش‌ رو به جایی رسونده باشه که برای جلو رفتنش به وکالت لازم داشته باشه... خیلی فعالهای سیاسی هستن که بی وکالت، همه ی زندگیشون رو گذاشتن و از جون و مال مایه می ذارن که صدای مردم باشن... اینها هستن که شدن پاره ی تن همه مون و یه تنه همه ی ایران رو تو دلشون جا دادن... اگر پهلوی داره برنامه می ریزه که یه کار بزرگ و تاثیر گذار بکنه و برای این کار به وکالت مردم احتیاج داره، بیاد واضح تر بگه... وگرنه این ماجرای وکالت گرفتن بیشتر بوی  انتخابات تک نماینده ای می ده، و بیشتر مردم رو بهش بدبین می کنه...


برای من، پهلوی دو تا خصوصیت منفی داره که حتی قبل از این ماجرا هم باعث شده بود کمتر بهش اعتماد کنم... یکی اینکه دور و بری هاش آدمهای خیلی شوتی به نظر می رسن!... انگار تماس با واقعیت ایران امروز رو ندارن و هنوز خودشون رو به سلطنت طلبی و شاهنشاهی و غیره گره می زنن... من خودم خیلی وقته که قبول کردم که دیگه به ایران وصل نیستم و زندگی امروز مردم ایران رو لمس نمی کنم... شاید حتی اون موقعی که ایران بودم هم چه از سر بچگی و چه از سر زندگی مرفه و طبقه بندی های اجتماعی و دنیای محدود به تهران و شمال، هیچوقت حتی تخیلم هم به گوشه های ایران نرسید چه برسه به دیدن و شنیدنم... و به قول اینجایی ها، it takes one to know one... دور و بری های پهلوی هم خیلی از سطح فهم نوجوون هجده-بیست ساله ی متوقع و حق به جانب فراتر نمی رن... پهلوی در ظرفیت خصوصی با هر کسی می خواد بگرده، ولی برای یه رهبر خیلی خیلی مهمه که تیم اش چه کسایی ان... و تیم پهلوی و طرفدارای پر‌و پا قرصش قشر خیلی نازک و بی ارتباط به بطن ایران ان... دوم اینکه پهلوی دهه هاست که ساکت و ساکن بوده... حتی از شهریور تا الان هم هم خیلی خودش رو قاطی نکرده که خب خیلی هم تعجب کننده نبوده... این خودش  به تنهایی نمره ی منفی نبوده چون هر کسی هر چقدر بتونه و بخواد مایه می ذاره، ولی الان که یهو کمپین راه انداخته و می خواد به قول دهه چهلی ها وزن کشی کنه، برای من می شه نمره ی منفی... من به شخصه کنجکاوم ببینم چی تو برنامه اشه... چی تو فکرشه... قدم بعدیش چیه... و با اینکه سعی می کنم منصف بمونم، فکرم بیشتر به سواستفاده از قدرت و از آب گل آلود ماهی گرفتن می ره... و شاید این مشخصه ی مردمیه که مار گزیده ان، ولی پهلوی باید بدونه که با همچین شرایطی روبروئه، بیشتر حضور داشته باشه و بیشتر خودش رو توضیح بده... و نشون بده که لیاقت اعتماد مردم رو داره...



نظرات 1 + ارسال نظر
اشکان سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1401 ساعت 08:08 ب.ظ

اوکی هستم با حرفات....فقط بدبختی اینه الان ایران و مردمش تو یه جایی از تاریخ و سرنوشت شون گیر کردن که شاید خیلی ایده الیستی فکر کردن و لمس نکردن واقعیت موجود در ایران منجر به اتلاف وقت و نابودی همه چیز بشه...خودت هم اینو نوشته بودی...بدبختانه فرصتمون کمه چون یکی داره با تمام قدرتی که داره کف قایق و سوراخ میکنه و اگه با همین فرمون بریم جلو..نه از تاک نشان ماند و نه از تاک نشان..


این حکومت به شدت روی این استراتژی که بعد از خودش نباید ایرانی باشه که بیاد و این حکومت را نقد و تو ورقهای تاریخ کشور ثبت کنه...کار کرده...
میگه نابودی ی من باید مترادف نابودی ایران باشه و با تمام توان در راستای تحقق این هدف تلاش کرده ...
با مهر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد