خدا حفظتان کند دکتر که وارکیان


اگر الان خیلی بیکار نبودم از یلدای امسال نمی نوشتم... فکر نمی کردم روزی بیاد که برگزار کردن یلدا به یک «شاید، اگه وقت کنم» تبدیل بشه... ولی اومد و شد... شاید هم دارم در لبه ی افسردگی به سر می برم و بیخودی فکر می کنم سرم خیلی شلوغه... به هر حال امسال یلدا رو با ابسلوتلی هیچی برگزار کردم... آخر شب هم همینجوری که داشتم مسواک می زدم تفعل زدم، این غزل تشریف آوردن:


شهریست پر ظریفان، وز هر طرف نگاری          یاران صلای عشق است گر می کنید کاری


طبعن تشکر کردم و کتاب رو بستم... حافظ ِ درونم خیلی وقته خودشو زده به اون راه و اصن متوجه شرایط نیست


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد