رقصی چنین میانه ی میدانم آرزوست


همجنسگرا بودن توی اکثر کشورهای آفریقایی غیر قانونیه... گِی بودن بیشتر از لِز بودن... یکی از سختگیرترین کشورها هم در این زمینه زیمباوه اس... باور کلی اینه که هوموسکچوالیتی (هموسکشوالیتی، اونطور که مجریِ خوشگل بی بی سی تلفظ می کرد) غیر آفریقاییه... یه پدیده ایه که از غرب اومده... و به خاطر حفظ فرهنگ باید باهاش مبارزه بشه... مبارزه هم نه در حدِ آگاه سازی، در حد مجازات...


بی.بی.سی یه مناظره گذاشته بود در این باره... نشسته بودیم در کمال بهت و حیرت و سکوت زل زده بودیم به تلویزیونِ فسقلی و بیشتر از اینکه ببینیم می شنیدیم... انواع و اقسام آدمها بودن و خیلی خوب حرف می زدن... از رئیس جمهورها تا مردم عادیِ متعلق به دو جبهه تا اکتیویست های حقوق بشر... آخرش هم به نتیجه نرسیدن و اونایی که می گفتن هموسکشوالیتی غیر آفریقاییه موندن سر جاشون... یه جا هم یه رئیس جمهور سابق اعتراف کرد که چون نمی خواسته حزبش رای از دست بده کاری برای تغییر قانون نکرده... برنامه که تموم شد ما شروع کردیم... بلوندهای جمع نمی تونستن باور کنن که آفریقایی هایی که یه عمر با تبعیض نژاد سر و کله زدن و هنوز هم می زنن، تو خودشون دارن با سکچوال اُرینتیشن همون بازی رو در می آرن... یکی از بچه ها که انقدر با هیجان داد و بیداد می کرد با پشت دست زد دو تا لیوان رو شکست... من اما تمام مدت گیج بودم... گیج از اینکه می دیدم می فهمم اینا چرا اینجوری ان... نمی تونستم برایِ وایت های جمع دلیل بشمرم ولی می فهمیدم... یه جور عمیقی... همه اش یادم به زنهای سرزمینم و زن بودن تو سرزمینم می افتاد... به نسل مادرها و بیشتر مادربزرگهام... که همه جور اجحاف در حقشون و انسانیتشون می شد ولی باز همون برنامه رو سر دخترهاشون پیاده می کردن... و می کنن...


واقعن تو چه کلامی می شه این پدیده رو توصیف کرد؟ چه جوری می شه توضیح داد؟ تعصبِ بالاتر از تعقل؟ خودخواهی؟ ترس؟ عادت؟ صرفن فکر نکردن و دنبال سنت بودن؟...


هنوز ناراحتم از اینکه تعصب سکچوالیتی رو تو آفریقا می فهمم... یه جور فهمیدنهایی هست که نشونه ی به فاک رفتن ِ آدمه... یعنی خودمو که می ذارم کنار ِ این بچه هایِ گل و بلبل ِ اینجا، می بینم که چقدر آلردی تنم به چیزای بدی خورده... همینجوری می شه که زیاد با وایت ها نمی پرم... کنارشون خودم رو سیاه می بینم...



پی نوشت: این متن قرار بود به مناسبت روز زن نوشته بشه و شخصی نباشه و تحلیلی باشه... که هیچکدومش نشد... حالا نیت کردم یه چیزی واسه عید بنویسم... کنجکاوم ببینم  اونو کی می نویسم و چه جوری بهش گند می زنم!


نظرات 2 + ارسال نظر
نازنین چهارشنبه 25 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 02:51 ق.ظ

چیزی که به نظرم قابل بررسی بود اینه که توی همین نسل جوون وایت ها هم هومو فوب زیاد پیدا می شه . مسخره می کنن . هنوز دستم نیومده کسی یا جمعی که حدس بزنم پای جوک گفتنش وایسه ببینم حرف حسابشون چیه.

سارا چهارشنبه 25 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 06:06 ق.ظ

آره... یعنی خود منم شده که به یکی مثلن بگم گی چون می خوام فلان رفتارش رو مسخره کنم... حرف حساب هم ندارم! یعنی چون می دونم به یکی که استریت ه سنگین می آد اگه بهش بگی گی اینجوری طعنه می زنم...

مگه خود ترک بودن بدون هیچ حاشیه ای اسباب خنده نیس تو فرهنگ خودمون؟... اینم مثل همون... البته هموفوبیک بودن یه خورده پیشرفته تر از این حرفاس...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد