پراکنده


قول دادم بشینم کامپوننتی که روش یه عالمه رقصیدیم رو تست کنم ببینم چیزی از قلم نیفتاده باشه ولی کو حالش... هنوز برای تموم کردنِ پروژه یک ماه وقت داریم و کار زیادی هم نمونده ولی جنابِ رئیس ِ مبتلا به OCD هی می آد می پرسه این چی شد، اون چی شد... منم هر دفعه تو صورتش خمیازه می کشم و هی می آد تو دهنم بگم «عجله نکن عجله نکن، زنگ تفریحه زنگ تفریحه»!... اخبار مصر رو نمی خونم و لازم ندارم بخونم چون گزارش لحظه به لحظه اش از تمام ِ سوراخ سنبه های ارتباطی بهم می رسه... استتوس، وبلاگ، گودر، فیس بوک، چت... عقلی کردم اکانتِ توئیتر باز نکردم وگرنه تا الان روانی شده بودم... خیلی مسخره اس که من زندگیم به خاطر اوضاع مصر و تونس به هم بریزه بنابراین فکر می کنم شاید دلیلش هیچکدوم از اینا نباشه و این باشه که دوباره بارون گرفته... 


بی خود نیست می گن از ملزوماتِ رشد و شکوفایی ِ فرهنگ و صنعت، ثباتِ سیاسیه... من دارم با این سیستم ِ نخست وزیر-مجلس بیشتر از رئیس جمهور-مجلس موافق می شم... هر چند که سیستم سیاسی کانادا یک چیز مسخره ایه که نگو... حالا هر موقع این اخلاقِ گه ام درست شد می آم تعریف می کنم...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد