امشب شب مهتابه حبیبم رو می خوام


یادداشت اول: خب یارانه ها هم هدفمند شد... و من چون قول داده بودم همینجایی که هستم زندگی کنم و اونجایی که نیستم زندگی نکنم، سعی کردم زیاد جوش نزنم... می گن اینکار در مجموع به نفع اقتصاده که به نظرم گزاره ی خنده داریه چون اقتصاد یه ماهیتِ ابسترکته و اولن نفع و ضررش مطرح نیست، بعدشم تابع داینامیک بازاره که بازار هم تابع جیب مردمه... و از طرف دیگه نمی فهمم چرا پول گذاشتن تو جیب مردم معادله با اون زمانی که سوبسیدها برقرار بود... به نظرم حالا نه تنها قیمت اقلامی که دولت روشون سوبسید می داد می کشه بالا، که قیمتِ چیزای بی ربط هم می ره بالا چون نقدینگی تو دستِ مردم زیاد شده... آیا اینطور نیست؟... و می گن یه عده که مثلن ماشین نداشتن و از یارانه ی بنزین استفاده نمی کردن الان پولش رو می گیرن، که به نظر من اگر نه بیشتر که باید عین همون پول رو بدن بالایِ گرون شدنِ بقیه ی مایحتاج ِ بی یارانه و روزگارشون اگه بدتر نشه بهتر نمی شه... طبقه ی متوسطِ شهر نشین هم که دو برابر بدبخت می شن...

نمی دونم... انقدر هیچی با هیچی جور در نمی آد که احساس می کنم خل شدم...


یادداشت دوم: این کریسمس پر شورتر از پارسال بود... به انواع و اقسام مهمانی و دور همی و پایکوبی گذشت و می گذره... مردم هم حالشون بهتره و دارن از اون ضربه ای که پارسال خوردن کمر راست می کنن... الان دیگه تعدادِ آدمایی که تو ونکوور می شناسم از دو تا بیشتره و البته حرف و حدیث ها و خاله (زنک) بازی ها و پشت چشم نازک کردن ها هم بیشتره... ولی آدم هر چی می گذره پوستش کلفت تر می شه... سفری هم که رفتم ایران موثر بود!... باعث شد دست از اونچه که گذشته بردارم و بچسبم به حال... شب یلدا و کریسمس و سال نو دست جمعی مبارک!


نظرات 1 + ارسال نظر
دختربهار پنج‌شنبه 2 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:19 ق.ظ

چرا آدم فکر می کنه توی کشورای پیشرفته خاله زنک بازی و حرف و حدیث و اینا نیس؟

نمی دونم! شاید چون فکر می کنه تجدد با خودش تمدن و شعور می آره... که البته اصلن اینطور نیست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد