نمی دانم چرا... شاید برای اینکه این دنیا کشنده است


یادداشت اول: سرده! تا یه خورده هوا گرم می شه همچین کولرها رو می زنن که آدم لرزش می گیره... بیرون آفتاب پهنه ولی من تو شرکت سوئیشرت تن می کنم، تازه بازم انگار سرما تو تنمه! این امر برای تمام اماکن تجاری از جمله مال، سوپر مارکت و حتی بوتیک ها صادقه... واقعن نمی دونم این مخلوقاتِ کانادایی چرا انقدر از گرما وحشت دارن... انگار خودشون رو با آدم برفی اشتباه گرفته باشن و می ترسن که آب شن...


یادداشت دوم: به نظرم کاملن نرماله که بازار برای خونِ نداها و سهرابها واکنش خاصی نشون نده ولی در اعتراض به افزایش مالیات اعتصاب کنه... چه انتظار دیگه ای داشتیم؟ بازار یه هویتِ اقتصادیه و فقط به مولفه های اقتصادی واکنش نشون می ده... زبون سیاست رو اصلن صحبت نمی کنه... فقط اونجایی قاطی بازی سیاست می شه که نفع و ضرر مالی بهش وابسته اس... از طرف دیگه بازاری بودن یه شغله... شخصیت نیست که بخواد ارزشهای اخلاقی یا احساساتِ انسان دوستانه/وطن پرستانه داشته باشه که... یه نفر بازاری، نه به خاطر بازاری بودنش که به خاطر عقایدش می آد له یا علیه جنبش فعالیت می کنه... اون موقعی هم که انقلاب شد، بازاری ها از امام حمایت کردن نه بازار...

اعتصاب بازار در اعتراض به تقلب در انتخابات یا آزادی زندانیان سیاسی مثل این می مونه که علی بزنه تو گوش ِ قلی، بعد اکبر (بازار) که داشته همون اطراف می پلکیده بیاد پدر علی رو در بیاره و قلی رو نجات بده... ناجی گری گرچه تو دین و فرهنگ و حتی افسانه های ما موج می زنه، ولی اصولن چیز بی ربط و حتی مضریه... 

بذاریم هر چیزی سر جای خودش باشه و در حد خودش فانکشن کنه... اگه نذاریم، این سپاه رو می بینین؟ اینجوری می شه...


یادداشت سوم: سالگرد محسن روح الامینه... دلم می خواد از باباش بپرسم اگه پسرت کشته نمی شد و به جاش محکومش می کردن و می آوردنش تو دادگاه برای اعتراف، چه موضعی می گرفتی؟ تو که دیگه می دونستی حتی از نظر این قانونِ مفنگی هم پسرت خلافی نکرده... آیا باز چهارچوبِ دستگاه قضایی رو می چسبیدی و تقاضایِ "رسیدگی" به تخلفات رو می کردی؟

بعضی آدما انگار تو این دنیا بی دفاعن...


نظرات 2 + ارسال نظر
میم نقطه چهارشنبه 30 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 07:35 ب.ظ http://naamahram.mihanblog.com

در مورد یادداشت ۴

مطمئن باش اینجور آدما جنس فکر کردنشون با شماها خیلی فرق داره.

من خودم حدس میزنم اگر اون اتفاق بد و اون جنایت رخ نمیداد بعد یه مدت مثل خیلی های دیگه آزاد میشدند.
مثلا همین سمیه توحید لو...کسی ازش اعتراف کشید؟(با اینکه جز حلقه قیطریه بود) غیر ۷۰ روز بازداشت کاری باهاش داشتند؟

میم نقطه چهارشنبه 30 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 07:37 ب.ظ

راستی یادم چند سال پیش پلیس کانادا یه جوون ایرونی رو اونجا کشت اگه خبر از سرنوشت عاملینش دارید خوشحال میشم بدونم.
البته اینجا عاملین جنایت کهریزک محکوم به قصاص شدند و حتی پرونده آمرین هم در حال پیگیریه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد