بر سبزه نشین و خوش بزی روزی چند


یادداشت اول: دکتر لوکس فوت کرده... خبرش رو باز تو صفحه ی لینکهای تازه ی بالاترین دیدم... گویا دلیل فوتش اشتباه پزشکی بوده... راستش دلش رو نداشتم برم مصاحبه ها یا حتی زندگینامه اش رو دوباره بخونم... فارغ از اینکه دانشمندِ بزرگی بود، موجودِ نازنینی هم بود... از اون آدمایی که می شد محکم بغلشون کرد... بهش می گفتیم «ستاره ی دنباله دار» یا به روایتی دیگه، «هالی»... چون اولن با اون مو و ریش برفی و صورتِ خندانش همیشه انگار برق می زد، بعد هم هر موقع می دیدیمش چند تا دانشجوی فوق و دکترا داشتن دنبالش می دویدن... در کل فکر کنم هنوز رفتنش رو درست حسابی لمس نکردم... ولی در همین حدی که الان هستم هم مغمومم...


بقیه ی یادداشت ها رو ول کن فعلن... 

نظرات 1 + ارسال نظر
sheida چهارشنبه 30 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 07:11 ق.ظ http://www.sheida.com

مغموم نباش غمگین باش.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد