تب داشتم!

 

پست پایین رو در حالی که تب داشتم نوشتم و الان که می خونم می بینم چقدر واضحه که حالم خوب نبوده! عصرش رفتم خونه و تا فردا ظهرش پا نشدم و بعد هم که پا شدم تا شب مشکوک به آنفولانزا بودم... یه دفعه ی دیگه که موقع نوشتن تب داشتم سر ِ امتحانِ فایل بود... نمره ها که در اومد دیدم شدم صفر از صد! صفر ها! یعنی پنج هم نه... ده هم نه... صفر! 

حتم کرده بودم که استاد برگه ام رو گم کرده یا جا افتاده یا یه همچه چیزی... رفتم پیشش و برگه ام رو از دسته کشید بیرون، دیدم نخیر! صفر داده به برگه! یادم نمی ره... چهارتا سوال بود کلن، منم واسه هر سوال تقریبن یه صفحه از اون برگه های امتحانی ِ فنی که شبیه برگ امتحانِ دیکته ی دبستان بود نوشته بودم... برگشتم گفتم استاد! من که تقریبن همه ی جزوه تون رو نوشتم که... گفت نوشتی... ولی انگار وقتِ نوشتن تب داشتی! 

 

الان یادش افتادم... عجب روزهایی بود... و من چقدر خیره سر بودم... اون موقع برگه رو گذاشتم و اومدم بیرون و گذاشتم امتحان صفر بشم و نمره ای که می شد نوزده بیست آورد رو بشم پونزده شونزده... اگه الان بود اصرار می کردم و فوقش که بازم نمره نمی داد، همونجا می زدم زیر گریه!  

عجب روزایی بود 

نظرات 2 + ارسال نظر
بابک شنبه 7 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:53 ب.ظ

:)) اینجاست که میگن بسیار سفر باید دیم دیریم ریریم ریم ریم!

Siavash شنبه 7 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:46 ب.ظ

Hope you get better soon.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد