لابلایِ جستجو میانِ شعرهایی که زمانی می خواندم، یک تکه الماس پیدا کردم: 

 

ما آدم‌های بیکارِ این حدود،
ما شاعرانِ بزرگِ این بادیه ... بر این باوریم
که در انتهای هر سطری
که پیش آمده است،
سه نقطه‌ی ناتمام نهاده‌ایم.
یعنی یکی بدون پُرس و جو ... عاشق است
یکی آلوده به آوای نور،
و من که در خوابِ سومین ستاره
مانده‌ام چه کنم با این همه نقطه‌ی ناتمام!  

[سید علی صالحی- نامه‌های بی‌نشانیِ دیگر- ۱۵]

 

 

گفتم بگذارمش اینجا که جلوی چشمم باشد... نتوانستم از خیرش و خیره ی درخشش اش بگذرم 

نظرات 3 + ارسال نظر
بارون شنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 11:42 ب.ظ

... :)

نرگس یکشنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 09:57 ب.ظ

سیدعلی صالحی ه دیگه.... :)

[ بدون نام ] دوشنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 01:14 ب.ظ

خبر آمد خبری در راه است ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد