از عصبانی بودن خسته شدم... همه اش به خاطر هُم سیک شدنه... آری هُم سیک شدم اما به دلایل نا معلومی نمی رم ایران... دوستانی دارم بهتر از برگ درخت، و پروژه ای که بالاخره داره تموم می شه... دو سه روز دیگه دووم بیارم شرش کنده اس... می خوام ماشین بخرم اما همه سرم رو گول می مالن... دیگه حال ندارم به کسی ثابت کنم دروغ می گه... هنوز یه نیم درجه ای تب می کنم ولی اوکی ام کلن... شجاع بشم دیگه استامینوفن نمی خورم ببینم چه جوری می شه حالم... میونه ام با جیسون به هم خورده اما حال هم ندارم درستش کنم... همه پکیدیم از دم... دلم مامانم رو می خواد... دوستام دارن یکی پس از دیگری عروسی می کنن و من از خودم می پرسم که چه جوری جرئت می کنن... خوابم می آد خفن.
ترانه ی هفته: دلم کرده هوایت، آه غریبه... دلم کرده هوایت.
آقا من با این دلایل نامعلومی که جلوی اومدنت رو می گیره موافقم! با اینکه ما دلمون یه ذره س و اینا ... اما نیا سارا جون اینجا خبری نیس مام که اینجاییم بدمون نمیاد یه اقامتی از آسمون فرود بیاد رو سرمون و بریم یه جای دوووووووووووور. بعدشم تو یه کم بخوابی خوب می شیُ ببین من کی بهت گفتم :)
خوبی ؟
به مریم: هیچ جا دووووور نیست اونجوریا... حتی اینجا که مثلن آخرین نقطه ی این سیاره اس!
به رضا: آری خوبم... تو چطوری؟
به قول تو : خوووب .
خوب میشی ! بخند لطفا ! :)
تو هم که مریض شدی دختره..ای بابا... من ازدواج کردم شماها غصه اتو ن شده فکر کنم :دیییییییییییی
دلمان تنگ شده برایتان خانوم...
میس یو !
ای سنگدلکم ! اون جیسون طفلک رو دریاب !
پس من اینجا حساب نیستم دیگه ؟
یا یادت رفته که منم دوستتم و هنوز ایرانم.
یا اینکه خبر نداری که من هنوز مجردم !
سلام ... می خواستم یه احوال پرسی یی کرده باشم و گوشزد کنم که من هم مجرد هستم . می شه من رو هم لحاظ بفرمایید؟
نخیر آقا! قبول نیست. شما مثه اینکه ایران نیستی.
پس لحاظ نمی شی.
من از شما جلوترم بهرحال !
جریان این لحاظ کردن چیه؟ که میونه مون به هم بخوره؟!
فک کنم اونقدرا هم نیازی نیس ;)
خیلی در راز و رمز سخنوری می کنید بانو! استثنائن شعور من یکی قد نمی ده.
نمی دونم والله !
من یکی که منظوری نداشتم !!
یعنی منم نه حتی ؟
چرا آیا ؟
احتمالن زیرا من دچار خودزنی شده ام!