از این اوستا

 

از عصبانی بودن خسته شدم... همه اش به خاطر هُم سیک شدنه... آری هُم سیک شدم اما به دلایل نا معلومی نمی رم ایران... دوستانی دارم بهتر از برگ درخت، و پروژه ای که بالاخره داره تموم می شه... دو سه روز دیگه دووم بیارم شرش کنده اس... می خوام ماشین بخرم اما همه سرم رو گول می مالن... دیگه حال ندارم به کسی ثابت کنم دروغ می گه... هنوز یه نیم درجه ای تب می کنم ولی اوکی ام کلن... شجاع بشم دیگه استامینوفن نمی خورم ببینم چه جوری می شه حالم... میونه ام با جیسون به هم خورده اما حال هم ندارم درستش کنم... همه پکیدیم از دم... دلم مامانم رو می خواد... دوستام دارن یکی پس از دیگری عروسی می کنن و من از خودم می پرسم که چه جوری جرئت می کنن... خوابم می آد خفن.

 

ترانه ی هفته: دلم کرده هوایت، آه غریبه... دلم کرده هوایت.

نظرات 13 + ارسال نظر
مریم چهارشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 09:21 ب.ظ

آقا من با این دلایل نامعلومی که جلوی اومدنت رو می گیره موافقم! با اینکه ما دلمون یه ذره س و اینا ... اما نیا سارا جون اینجا خبری نیس مام که اینجاییم بدمون نمیاد یه اقامتی از آسمون فرود بیاد رو سرمون و بریم یه جای دوووووووووووور. بعدشم تو یه کم بخوابی خوب می شیُ ببین من کی بهت گفتم :)

رضا چهارشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 09:58 ب.ظ

خوبی ؟

سارا پنج‌شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 08:02 ق.ظ

به مریم: هیچ جا دووووور نیست اونجوریا... حتی اینجا که مثلن آخرین نقطه ی این سیاره اس!

به رضا: آری خوبم... تو چطوری؟

رضا پنج‌شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 10:45 ق.ظ

به قول تو : خوووب .

حمیدرضا جمعه 4 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 01:55 ق.ظ http://3noqte.blogfa.com

خوب میشی ! بخند لطفا ! :)

نرگس جمعه 4 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 03:02 ب.ظ

تو هم که مریض شدی دختره..ای بابا... من ازدواج کردم شماها غصه اتو ن شده فکر کنم :دیییییییییییی
دلمان تنگ شده برایتان خانوم...

بارون یکشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 01:02 ب.ظ

میس یو !

ای سنگدلکم !‌ اون جیسون طفلک رو دریاب !

پس من اینجا حساب نیستم دیگه ؟
یا یادت رفته که منم دوستتم و هنوز ایرانم.
یا اینکه خبر نداری که من هنوز مجردم !‌

رضا یکشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 06:24 ب.ظ

سلام ... می خواستم یه احوال پرسی یی کرده باشم و گوشزد کنم که من هم مجرد هستم . می شه من رو هم لحاظ بفرمایید؟

بارون دوشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 02:15 ق.ظ

نخیر آقا! قبول نیست. شما مثه اینکه ایران نیستی.
پس لحاظ نمی شی.
من از شما جلوترم بهرحال !‌‌

سارا دوشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 08:40 ب.ظ

جریان این لحاظ کردن چیه؟ که میونه مون به هم بخوره؟!
فک کنم اونقدرا هم نیازی نیس ;)

رضا سه‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:11 ق.ظ

خیلی در راز و رمز سخنوری می کنید بانو! استثنائن شعور من یکی قد نمی ده.

بارون سه‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 01:33 ب.ظ

نمی دونم والله !
من یکی که منظوری نداشتم !!
یعنی منم نه حتی ؟
چرا آیا ؟

سارا سه‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 10:43 ب.ظ

احتمالن زیرا من دچار خودزنی شده ام!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد