سفید با خط های سیاه

 

یکی از کلونی هایی که (به نظر من) شاید حتی بیشتر از ایرانی ها به خودشون گیر می دن و در مورد خودشون حرف می زنن و نظر می دن و رولهای نانوشته می بافن و در عین باور به برابری، هنوز مشکلاتِ نژادی شون رو حل نکردن، سیاهها هستن... بخوام دقیقتر بگم، African-American ها (شاید چون من با سایر نژادهای سیاه برخورد نداشتم تا حالا)...

خیلی جالبه وقتی می بینی یه دختر سیاه پوست انقدر تصویرش از خودش مثبته و حتی برای خرید رفتن هم سک.سی ترین لباس رو می پوشه و باحالترین تیپ ها رو می زنه... یا مدلهایی خلق می کنه واسه ی قیافه اش، که کمتر دختر سفید پوستی حاضره حتی بهشون فکر کنه... اما در عین حال، وقتی نگاه می کنی می بینی زیاد توی لاو-لایف شون موفق نیستن... من فکر می کنم شاید بیشتر به خاطر طبیعتِ نَچرال و در ادامه، مستقل شون باشه... چیزی در مورد اکثر زنهای سیاه پوست هست که هنوز بوی طبیعت می ده... یه چیز وحشی که آدم رو یاد آبشار و یوزپلنگ و زرافه می ندازه!!! پلاس اینکه به شدت ادعاشون می شه... دلشون می خواد سبک خودشون، شغل خودشون و استایل خودشون رو داشته باشن... و رک و راست: این چیزیه که مردها نمی پسندن...

اما از سوی دیگه، تعصب شون روی نژاد خودشون جالبه... اینکه با وجود اعلام برابری، همچنان حساس ان روی اینکه طرفشون سیاه باشه... و به اکراه فکر می کنن به اینکه با یه سفید قاطی بشن... تقریبن ترسناکه وقتی با یه مرد سیاه قدم می زنی و توی مسیر چند تا زن سیاه از کنارتون رد می شن... یا میز اونطرفی چند تا دختر تیره نشسته... Dirty Look is what I call it... نگاههایی که هزار تا خواهرشوهر و مادرشوهر و جاری و غیره هم نمی کنن... انگار کن که Potentialy، چیزی ازشون دزدیدی...

مردهای سیاه اما زیاد مومن نیستن... البته هنوز می تونی ترسشون رو ببینی موقع نزدیک شدن به یه رنگِ دیگه... ترس از یهو ریجکت شدن شاید، اونهم فقط به خاطر رنگشون... و نمی دونم دارم چرند می گم یا واقعن اینجوریه که شب، اصولن موقع بهتریه برای اینکه با یه مرد سیاه سر صحبت رو باز کنی!!! ولی باور جمعی اینه که مردهای سیاه جذاب ترن... و باید بگم که موافقم...

ولی دوست داشتم اگه می تونستم یه دوست دختر سیاه داشته باشم که مثلن از مدرسه باهاش بودم!... اگه انقدر رنگ ماست نبودم، حتی شک می کردم که اجداد دورم گریزی به آفریقا نزده باشن... این روزا بحثه که زنهای سیاه خیلی هاشون دوست دارن که «مادر مجرد» باشن... سیمپلی به این دلیل که دیگه ناامید شدن و مطمئنن که حتی به مرد درست حسابی هم تو این دنیا پیدا نمی شه!... من هنوز خیلی جوونم برای مادر بودن... ولی شاید بعد از سی سالگی، بهش فکر کردم!

در مقابل همه ی این حرفا، چقدر دخترهای شرق آسیا رو بورسن اینجا... و من می گم همه اش به خاطر تصویر شکننده و سنتی ایه که از زن ارائه می دن و با این غربِ تکنولوژی زده و سوپر مدرن، این تصویر سنتی مثل چاغاله بادوم اول عید، نوبرانه اس... خوشم نمی آد ازشون... و از پسرهایی هم که با دختر چشم بادومی می پرن خوشم نمی آد... کل مجموعه شون به درد خودشون می خوره...

نظرات 7 + ارسال نظر
آرش یکشنبه 19 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 12:19 ب.ظ http://arashjavadi.blogsky.com

نوشتت جالب بود بالاخص برای من که رشته ی تحصیلیم جامعه شناسیه. به نظر میاد ساکن آمریکائی. کاش یکم از روابط یه زن سیاه پوست با یه مرد سفید هم می نوشتی. اینکه در این حالتم وضعیت همینطوره؟ یعنی مردای سیاه حس می کنن پتنشیالی یه چیزی ازشون دزدیدی؟ گرچه میدونم چون تجربه شو نداشتی یه کم برات سخته. در کل وب خوبی داری. نگاهت یه کم عمیق تر از همنوعات( منظورم بلاگ نویسای مقیم غربه) هست. خوشحالم از آشنائی با بلاگت.

رضا یکشنبه 19 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 11:31 ب.ظ

داری غربی می شی کم کما (به فتح هر دو کاف ) ... هم ژسر سیاه مزخرفه هم دختر آسیای شرقی عالی :))

رضا یکشنبه 19 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 11:31 ب.ظ

ژسر همون پسره

مریم دوشنبه 20 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 03:41 ب.ظ

چه جالب! بعد تازه ژن سیاه غالبه (قالبه؟) یعنی اگه یکی سیاه باشه یکی سفید احتمال اینکه بچه سیاه بشه بیشتره. بعد تازه یه چیز دیگه! من مدرسه می رفتم فکر می کردم سرخ پوستا آدمایی اند با پوستهای تمام قرمز! بعدا که فهمیدم اینجوری نستن کلی خورد تو ذوقم! ضایع شدم فکر کردم زحمت کشیدن بابا اینا!
بعد این سیاهای آفتاب سوخته ی جنوب ما رو می گن چی چی کاکو؟

سارا جمعه 24 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 09:58 ق.ظ

به رضا: خوبه! تو دنیا هم واسه تو جا هست هم واسه من!

به مریم: اگه یکی سیاه باشه یکی سفید، معمولن بچه شکلاتی می شه!! ولی شده که بچه سیاه شده با چشمای سبز یا موهای بور... اونوقته که آدم می گه جل الخالق!
این سیاههای آفتاب سوخته ی ما رو بهشون هر چی بگن، سیاه نمی گن... سیاه یعنی یه آدم چهارشونه ی هیکلی که لبهای بسیاه کلفتی داره و دستای خیلی قوی ای داره و خیلی مهربون نگاه می کنه و وقتی می خنده، صبح می شه و اگه خودش نه، حداقل یکی از بستگانش یا هنوز تو زندانه یا تازه آزاد شده. :دی

اشکان شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 11:50 ب.ظ

من چاغاله دووست ندارم ...سیاه هم دم دسترسم نیست ...از من بپرسی می گم ایرونی باشه با چشمای میشی و خوش دست هم باشه...
انگار کن که تفنگه !
مراقب باش به خودت شلیک نکنی بچه جون
چشمک
پیشاپیش نوروزت مبارک باشه

نرگس یکشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 09:16 ب.ظ http://azrooyesadegi.blogsky.com

اینجا رو نیگاه... چه کم اشتهاس رفیقمون..ایرونی باشه با چشمای میشی وخوش دست؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!=))
والا من هی میام این کلونی و تحلیل کلونی شناسی تو رو میخونم در عجب می مونم... نمی دونم..والا من هیچ نظری در این رابطه نمی دارم :دی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد