وطن؟

 

وقتی به قصد ناهار که نه و از سر بهانه گیری و به اسم تجدیدِ حیات از کار بیرون می زنم و نیت می کنم سوء استفاده کرده و همه ی یک ساعت و بل یک ساعت و نیم رو بیرون بمونم و وقتی می پیچم توی پیتزافروشی ارزون و معروفِ داون تاون که خدا می دونه روزانه چند تا وکیل و وصی و مدیر و کارمند رو سیر می کنه، وقتی فروشنده ی پشت پیشخوان با یک نگاه می پرسه «آر یو پرشین؟»، وقتی همه ی یک ساعت رو با فروشنده و بانو گپ می زنم، خوشحال می شوم... سیمپلی، «خوشحال» بهترین وصفه...

و خدای من... چه زندگی هایی... چه زندگی هایی... چه صبری و چه تحملی... من چقدر خوش شانسم... و ای لعنت به اون «سرا»یی که اینهمه آدم رو آواره کرده...

توصیه ی هفته: با اولین فیلتر شکنی که به دستتون رسید (یا دستتون بهش رسید)، «سکوت بره ها» اثر رضا قاسمی رو دانلود کنین و بخونین...

نظرات 9 + ارسال نظر
سروش سه‌شنبه 7 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 10:48 ق.ظ http://lack.blogsky.com

وطن هه
باید پیسید تو این مملکت
این همه بدبختی و ...
به من سر بزنید

رضا سه‌شنبه 7 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 02:11 ب.ظ

در اولین فرصتی که به دستم برسه چیزهای سیمپلی ساده ای که این وطن از ما دریغ کرده رو خواهم نگاشت .. تو هم بنگار که هم آگاه تری هم بهتر می نویسی هم دل و دماغ داری .

مریم سه‌شنبه 7 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 08:55 ب.ظ

http://www.rezaghassemi.org/dastan_133.htm
از اینجا دانلود کردم.

نرگس سه‌شنبه 7 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 10:13 ب.ظ http://azrooyesadegi.blogsky.com

سکوت بره ها یا وردی که بره ها میخوانند یا هردو یا هیچ کدام؟؟؟

سارا چهارشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 09:54 ق.ظ

به نکته ی خوبی اشاره کردی... منظورم همون وردی که بره ها می خوانند بود!

نرگس چهارشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 09:01 ب.ظ

عالیه..من خوندمش... خوشمان آمد بسی ...

مهدی جمعه 10 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 12:03 ق.ظ

خیلی ممنون که راهنمایی کردی از کجا داونلود کنیم بخونیم :)

مهدی جمعه 10 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 12:28 ق.ظ

اوستا صفحه اولشو خوندم . بعد به زور صفحه دومشم خوندم بعد دیگه بقیه اشو نخوندم . انگار نویسنده دچار این توهم شده که هرکی بی دلیل و بی مقدمه فحش و فضیحت بار همه چی کنه و مثلا از این قبیل افعال قبیحه به کار ببره بعد مثلا میشه روشنفکر . ... حالا چند صفحه دیگه هم خوندم که تهمت به من نزنینا! . نه داداش آب من با این تو یه جوب نمیره . دلم میخواد می دیدم این بابا رو از نزدیک :)

سارا جمعه 10 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 08:47 ق.ظ

همه کار رو که دیگه من نباید بکنم...
اند وات اگزتلی دو یو مین بای اوستا؟؟؟ کدوم اوستا؟ کدوم نویسنده دچار توهم شده؟ کدوم بابا؟ اینجا کجاست؟!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد