از این اوستا ۵

 

بعد از یک هفته ی هم استرس و هم خوشحالی و هم کار و هم تفریح، جمعه با دستهای پر از کیسه های خرید خودم را می کشانم تا دم در و دیگر نمی فهمم تا امروز ظهر ساعت ۲... طولانی ترین خوابِ این چند ماهه که انگار وسطش چند تا تلفن هم جواب می دهم و اینجاست که خستگی برتر از مستی آمد پدید... و زیر‌ آفتابِ کم پیدای ظهر، فکر می کنم که... که دیگر بر نمی گردم... به همین سادگی... مادر تعارف می زند که تابستان بیا... به بچه ها فکر می کنم و به اینکه سال دیگر شاید هیچکس دیگر نباشد... بعد فکر می کنم که حتی سال دیگر هم نه... حتی سال بعد هم نه... و حتی هیچوقت... آیا بیشتر از این هم دلم تنگ خواهد شد؟ بیش از این هم؟

ای بابا!... فعلن اینجا رو بخونین شاد شین یه خورده! هر از گاهی که اینجوری بوی وطن به مشام می رسه،  افتخــــــــــــــــــــــــــــــــــار می کنیم...

نظرات 17 + ارسال نظر
sh.kh یکشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 08:25 ق.ظ http://khodaam.persianblog.ir

LOL

مریم یکشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 03:58 ب.ظ

می گم می خوای تابستون ما بیایم؟؟ :))

نرگس یکشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 07:53 ب.ظ http://azrooyesadegi.blogsky.com

راست میگه مریم... بگیر بخواب که ما رسیدیم تابستون هی نگی خوابم میاد.... زنده باد سارااااا!!! اینه.... یه کم هم به من یاد بده از این کارا :دی

نرگس یکشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 07:54 ب.ظ

اینجا رو هم بخون حالا که اونو خوندیم دسته جمعی و شاد شدیم انگار:
www.amirane.persianblog.ir

Sara یکشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 11:24 ب.ظ

Az kodoom kaaraa?!

نرگس دوشنبه 15 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 10:23 ق.ظ

از اینکه اینهمه ادم درست قدم برداره دیگه ...دل به دریا بزنه..بپره وسط مشکلات... همه روحل کنه..بعدشم بگیره تخت بخوابه:)

مردی با چشمان گرگ دوشنبه 15 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 11:22 ب.ظ http://hmmmm.blogfa.com

سلام! ممممم

هما سه‌شنبه 16 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 05:47 ب.ظ

افتخار نمی کنیم. آبرومون هم میره.
اما کاش خودمون با پخش کردنش از طریق Email و وبلاگ و این چیزها خودمون رو بی آبروتر نمی کردیم.
این اتفاق روزانه در همه جای دنیا توسط هر ملیت دیگه ای هم میفته. چرا خودمون با تاکید روی ایرانی بودن طرف می خوایم آبروی خودمون رو ببریم ؟‌
ما هم شدیم هم دست خارجی ها ؟

هما سه‌شنبه 16 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 06:13 ب.ظ

می دونی... دل آدم می گیره.
آره. این کار بد. این آدم هم داره مجازات می شه به خاطر کارش. به روشی که یک دولت متمدن براش در نظر گرفته.

اما ما خودمون شدیم عامل پخش این خبر بر روی اینترنت و کوبوندن خودمون و کشورمون.
اونم نه پخش خبر تجاوز یک پسر دانشجو به یه دختر دانشجو (در کشوری که پرسیدن ملیت از دیگران خوبیت نداره. ) (اگه دقت کنین توی لیتک خبر هم در عنوانش و تا قبل از انتهای خبر جایی ذکر نشده که دانشجوی ایرانی. تاکید نشده روی ایرانی بودنش. گفته دانشجو !)
اما ایرانی ها همه جا پخش کردن : وای ! طرف ایرانی بوده ! آبرومون رو برد !
خود این کار هم متمدنانه نیست.

اشکان سه‌شنبه 16 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 08:44 ب.ظ

تقصیر خود جماعت اناس هست که با امر ممدوح و خطر سوز صیغه این همه مخالفت می کنند که اگر نبود این همه سنگ اندازی و پرخاش چه بسا که شاهد چنین تظلماتی به مومنین در اقصی نقاط بلاد کفر نمی بودیم .
....نه وکیل مدافعی نه تظاهراتی نه انرجی ! هسته ای ای چیزی....طفلک جوان برادر مسلمان را به خاطر موردی چنین به واقع ناچیز و غیر جدی مورد هتک حرمت بین المللی قرار دادند....

صدای آذر سینای مظلوم شبانروز در گوش مان می لولد که : ایا کسی هست که مرا یاری کند؟

سارا پنج‌شنبه 18 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 09:09 ق.ظ

همای عزیزتر از جانم!

البته که می خوایم آبروی خودمون رو ببریم... چون غرور ملی نداریم... چون به ملیت/آب/خاک/خون خودمون افتخار نمی کنیم... خودزنی داریم... و کی بهتر از تو می فهمه اگه بگم که «کهتری داریم»...

ولی ولی ولی... اگر کهتری نداریم، سربازِ ارزشها/والد هم نباشیم... سرپوش گذاشتن راهش نیست... اصحبت نکردن درباره ی این موضوع و متشابهات، تلویحن تشویقه... چشم ها را اگر نمی شوییم، اما نبندیم... و حالا من به تو می گم: «چه بالغ و چه والد، فیلتر کردن راهش نیست!»... مثالش رو هم که خودت می دونی...

من تشویق می کنم که صحبت کنیم...

سارا پنج‌شنبه 18 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 09:13 ق.ظ

به مریم: آره ه ه ه ه ه!

به نرگس: ای بابا... هر آدمی سبک خودشو داره... راه خودشو داره... حالا اگه راه من از وسط آب می گذره، دلیل نمی شه که برای خودت تجویزش کنی!

به اشکان: آهان!... خب دیگه چه خبر؟ تو همونجوری بشین ببینم آخرش کی یاریت می کنه >:(

هما پنج‌شنبه 18 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 09:52 ق.ظ

آره دقیقا دلیلش همونه :‌کهتری.
این بار کهتری ملی !
من با زشت جلوه دادنش موافقم.
اما با جار زدنش و تاکید روی ایرانی بودنش نه.
مگه خود تو نبودی که می گفتی اونجا اگه از کسی بپرسن اهل کجایی توهین محسوب می شه.
اگه تاکید روی ایرانی بودن طرف کار خوبیه چرا خبرگزاری اونا که خیلی از ما متمدن تر هستن (اینم یه کهتری دیگه ولی خوب واقعیته) توی تیترش نگفته ایرانی ؟‌
تا ته خبر که می رسی اگه ندونی فرهود اسم ایرانیه، نمی فهمی یارو مال ایران بوده. تا اونجایی که داره از وکیلش می گه.
من با جار زدن و خودزنی مخالفم.
فیلتر کردن رو هم موافق نیستم.
اما بالاخره باید این فرهنگ خودزنی یه روزی عوض شه.
یه روزه نمی شه. اما تمرینش که ضرری نداره.

مهدی جمعه 19 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 11:42 ق.ظ

سلام . راستش من این پستو چند روز پیش خیلی با عجله خوندم و فرصت نکردم این لینکی رو که داده بودی ببینم یعنی فک کردم اینم لابد یه دانشمند جوان دیگه س که باعث رشک خارجیای بی همه چیز شده و غرور ملی مهاجرین عزیر رو همچین تقویت کرده تا بعد الان که نگاه کردم آقا مردم از خنده . یعنی خنده ی از ته دلا ! حالا اون ویکتم خانوم ناز نازی لوس رو بگو که شبا نمی تونه بخوابه ! یه تک پا همین ورا تشریف بیارن ببینن چه خبره :) ... خداییش از این مطالب باحال برامون زیادتر بذار که این زندگی سوت و کورمون بلکه یه خورده همچین جذاب تر شه . خیلی ممنون که made my fridayفرمودین خانوم دلتنگ . راستی هنوز خوابی؟؛)

مهدی جمعه 19 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 12:14 ب.ظ

این بحث هما خانوم رو خوندم و جوابیه مبسوط مدیریت وبلاگ رو هم همچنین. راستش من اصلا فکر نمی کنم آبرومون بره و خوار و ذلیل شیم و از این حرفا چون به قول خودتون این اتفاق روزانه در همه جای دنیا توسط هر ملیت دیگه ای هم میفته پس خیلی غیر عادی نیست فقط مشکل اینه که ما فک می کنیم خیلی قدیسیم . یعنی این چند ساله اینقدر از پاکی و بهتر بودنمون برامون افسانه گفتن که خودمونم کم کم باورمون شده ما یه جورایی خیلی بهتر از بقیه ایم . همینم هست که برامون میشه سرشکستگی اگه یکیمون از این کارا بکنه و داغدار میشیم و زودی یاد این می افتیم که با خارجیا کیا همدستی کردن که ما رو به خاک سیاه بشونن ! یا کلی داد و بیداد می کنیم که وای جمع شین که اینجوری شده و ما بی فرهنگا باز به بشریت تجاوز کردیم . یا زبونم لال مثل خانوم سارا که پیازداغشو زیاد کردن و میگن ما آبرو نداریم و چه میدونم غرور ملی نداریم و حالا باید گند بزنیم به همه داشته هامون چون یه بابایی یه خانومی رو ماچ کرده ! بابا خانوم سارا ما رو اینهمه خاک نکن حالا که خودت خارجی شدی ؛) شمام خیلی جدی نگیر هما خانوم . با فرهنگای دنیا خیلی بیشتر از ما وحشیا از این افعال قبیح مرتکب میشن :) مطمین هم باشید که ایمیل نزدن و قایم کردن ماجرا کمکی به حفظ ابروی ما نمیکنه .
اوه! چه حس خوبی داره بالای منبر رفتن !؛)

نرگس جمعه 19 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 06:55 ب.ظ

من کمی تا قسمتی با هما جان موافقم... این درست که همه جا از این اتفاقا می افته...بابا رییس جمهور مملکتشون میره هزار تا کار میکنه همه هم همه جا میخونن... آخ و واخ هم میکنن... خبر عشق بازیهای رییس جمهور فرانسه میشه نقل محافل خبری...پس این مساله چیزگنده ای نیست اما من فکر میکنم حرف هما این باشه که بزرگ کردن چیزی به نام یه ملیت خاصه... هر کسی مسوول رفتار خودشه..تاوان رفتار خودش رو هم پس میده بسط دادنش برای کوبوندن یه مملکت کار غلطیه ولو این مملکت به قول داش مهدی خومون خیال کنه که همیشه قدیسه :)

حمیدرضا یکشنبه 21 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 07:13 ب.ظ

من چون روح لطیفی دارم میونم با لطایف خوبه ! خودت می دونی که نیاز به توضیح نیست ! :دی
دعوت نامه چی شد پس ؟! ما چه جوری بیایم ؟! تازه اونجا خونه ات این همه آدم جا میشن ؟! باید یه فکری بکنیماااا :))))))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد