شب یلدای خود را چگونه گذرانده اید

 

یک پلوور یا پلیور گرم تن می کنی و گردن می نهی بر همه ی گردنبندهای سمبلیک زندگی ات کانهو سرخپوست ها و موها را با کش محکم می بندی و باقیمانده ی سنجاقها را هم حرام این می کنی که هیچ طره ای ره کج نکند... که به قول شاعر «ناصیه ات باز باشد»... به قول فیلسوف «چشم سومت خوب ببیند»... و به قول خودت «کلافه نشوی»...

حافظ ات را که الان دیگر حافظه ات هم هست می زنی زیر بغل (یا بقل) و راه می افتی می روی کافه ی فرانسوی مآب سر کوچه و حالا یا از سر شانس است یا از صدقه سر ناصیه ی هوا خورده ات که آن مبل های حسرت برانگیز کنار شومینه خالی اند... فرو می روی توی یکی از آن فنر در رفته هایش و یلدا را شروع می کنی... و عجب اسمی است این یلدا و چرا به نظرم انقدر شوم است با اینکه انقدر شیرین است که یا شومی اش را به اشتباه گرفته ام یا شیرینی اش را از سر خامی...

مراسم آغاز می شود... بدون هندوانه و انار و آجیل و سفره و هر چیز و دوست و آشنا را هم که پیچانده ای و به این گفتی پیش آنی و به آن گفتی پیش اینی و وای اگر پرده فرو افتد... اما اینجای امن و دنج و داغون، با این آتش نیم سوز و میز چوبی کهنه، فقط تو هستی و حافظ و یک کوه خاطره... تو اگر حال می کنی بخوان «یک کوه نوستالژیا»...

یقه ی زبر آزارم می دهد... گرما توی صورتم می زند و از سر غوغای دل است یا هر چیز که اینطور خون توی رگها می جوشد... فکر می کنم زندگی یعنی همین دیگر... در اوج آسی و پاسی و هیچی داشتن انگار که بالاخره رسیده ام... دیگر بهانه ای برای نساختن نیست... دیگر بهانه ای برای هدر رفتن و حرام شدن نیست... دیگر حجت تمام شده است... و حافظ که در اوج ِ عجب می خواند:

ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده ایم           از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

...

شما چه خبر؟


ادامه نوشت: یکی از دوستان جوک نمودند... «تنها فرق تو با خر اینه که خر بار به دوش می کشه، تو خاطره»... گفتم اینجا پانویس کنم که تلافی اش از یادم نرود!

نظرات 8 + ارسال نظر
رضا شنبه 1 دی‌ماه سال 1386 ساعت 02:01 ب.ظ

عجب یلدای ردیفی !! ... یلدای آرامی .... یلدای ما بین اعصاب خوردی و آرامش ... بین مراسم عزا و شقه کردن گوشت ... بین دراگ و الکل و سکس .... بین حرف های آزارنده و آینده نگاری خوش بینانه ی مفرط از جنس وصف العیش نصف العیش ... در تنهایی یک خانه ی نیمه تاریک ... بدون شومینه ... بدون هندونه ... بدون قهقهه های مستانه گذشت .... و امروز زمستان است .

مهدی شنبه 1 دی‌ماه سال 1386 ساعت 07:08 ب.ظ

ما محروم از دسترسی به اینترنت بودیم ... حالا کم کم که از قحطی بیرون اومدیم شروع میکنیم خبرارو مخابره کردن :)

نرگس شنبه 1 دی‌ماه سال 1386 ساعت 08:17 ب.ظ http://azrooyesadegi.blogsky.com

دلم میخواست اونجا بودم...هیچم حالی ام نیست که ممکن بود منم مثل بقیه بپیچونی..بخوای نخوای بیخ ریش ات می شدم کنار این شومینه :))
ساراااااااااااا... میشه آنلاین بشی یه کم بخندیم؟؟؟:دی

نرگس شنبه 1 دی‌ماه سال 1386 ساعت 08:29 ب.ظ

راستی اخبار شب یلدا رو بهت بگم که ببینی این خلوت دوست داشتنی ات چه نعمتی بوده
عارضم به حضور انورتان که ما ظهر هنگام فهمیدیم که ۱۵ عدد مهمان داریم... لذا یک میز چیدیم که در صورت تمایل عکس اش اندر وبلاگمان می باشد... و توی کله خودمان زدیم که یهو اینهمه مهمان از کجا گسیل شدند به اینجا... اینجا یعنی خانه ما... سپس خاله و مادر بزرگ و دایی و پسر خاله مامان و پسر دایی مامان به همراه اهل و عیال تشریف اوردند...شام خوردیم..فال حافظ گرفتیم...بازی کردیم... آجیل خوردیم...انار خوردیم... خواندیم... مسخره بازی در آوردیم... رقصیدیم... هندوانه خوردیم...و یک رسم جدید اضافه کردیم به شب یلدا که همانا رسم فشار خون گرفتن بود... و این شد که مادرجان دستگاه به دست فشار تک تک امان را گرفت و به گمانم اخرش فشار خودش افتاد :))

این بود چگونگی گذران شب یلدای ما.... حالا سال دیگه رفتی این کافه منم ببر لطفا :دی

اشکان شنبه 1 دی‌ماه سال 1386 ساعت 10:52 ب.ظ

رویت شدید!
نگران اینجا نباشید چیزدل فریبی در این حوالی یافت می نشود...

سارا دوشنبه 3 دی‌ماه سال 1386 ساعت 10:22 ق.ظ

دوستان و همراهان عزیز، برید جوابتون رو اینجا http://azrooyesadegi.blogsky.com/Comments.bs?PostID=373 پیدا کنین! ورودی هم یادتون نره :دی

نرگس دوشنبه 3 دی‌ماه سال 1386 ساعت 10:26 ق.ظ

=))...ورودی رو خوب اومدی...
ببین سارا ما الان در همین لحظه داریم چت میکنیم... و ببین داریم می میریم ازخنده اما به تو نمیخندیم..اتفاقا داریم به من میخندیم... البته که من منظورم با هم خندیدن بود...:)))))

نازلی پنج‌شنبه 6 دی‌ماه سال 1386 ساعت 08:28 ق.ظ http://lafkadioo.persianblog.ir

اُفففففففف از این نوستالوژیک شدن!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد