این روزهای بازنشستگی...


گذشتگان ما هفت آسمان و نُه فلک می شناختند و سیارات هفتگانه، و زمین را مرکز کائنات می گرفتند. تخیل های شاعرانه از هیئت ستارگان نام ها و خاصیت ها تصور کرده بود: چون خوشه ی پروین و زهره ی چنگی و مریخ و سلحشور و عطارد قلمزن و ماه پریده رنگ که مظهر زیبایی و بیوفایی و شوریدگی شناخته می شد، و خورشید فرمانروا که مورد پرستش بود.
آنگاه علم جدید آمد و کائنات را بی انتها اندیشید که با یک «بیگ-بنگ» ایجاد شده است و گفت که سیر کیهان از روی نسبیت با تشعشع و جاذبه تنظیم می شود، و ستارگان و کهکشان ها به تعداد بینهایت رو به فرسودگی دارند و کره ی زمین با سرد شدن خورشید در معرض انهدام است.
از ماه انیس عاشقان تا ماه متروک بی اندام که آدمیزاد پای بر آن گذارد، تفاوت در دانش انسان است که گسترش پیدا کرده [...]


[...] درباره ی اینکه چطور شد که نظام گذشته ی ایران به این آسانی سرنگون شد، در حالی که همه ی شرایط ظاهری دوام را در خود جمع داشت، کتابهای زیاد به زبانهای مختلف نوشته شده... و هنوز هم دنیا تا اندازه ای متحیر آن است. براستی چه شد؟ روزی یک خانم شیرازی وارد یک کتابفروشی می شود و می گوید: «آغوی کتابفروش، یک کتاب به من بده که بخونم ببینم چطو شد که ایطو شد». در واقع بسیاری دنبال چنین کتابی می گردند [...]


[...] من گمان می کنم که نشانه ی خوبی نیست که در یک جامعه راههای مستقیم برای انجام امور عادی نامرغوب و ناکارساز شناخته شود و هر کسی تمایل داشته باشد، یا ناگزیر گردد که راههای اعوجاجی در پیش گیرد [...]


[...] پول وقتی از وسیلگی در آمد و خود «نفس خیر» قرار گرفت دیگر باید فاتحه ی هر چه فضیلت است خواند [...]


[...] عشقت رسد به فریاد، ار خود به سان حافظ     قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت.

 


کتاب «سخن ها را بشنویم»، نوشته ی محمدعلی اسلامی ندوشن، مجموعه ای است از مقالات به هم پیوسته به قلمی شیرین که متین و محکم، حقایق عمیقی را از تاریخ و فرهنگ و ادب و فطرت جامعه ی ایرانی تصویر کرده است. ویرایش کتاب، البته، مالامال از اشکال است و در حال حاضر اگر کسی می خواهد به این مرز و بوم خدمت کند، برود بی دردِ نان ادیتوری یاد بگیرد...

- نوشته شده به تاریخ اولین روز بارانی مهرماه.

نظرات 3 + ارسال نظر
اشکان یکشنبه 15 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 11:51 ب.ظ

اشکان سه‌شنبه 17 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 12:31 ق.ظ

ghabool nista
dam be sa@ gir midi be ham velayati haye ma
khoobiyat nadare .

نرگس سه‌شنبه 17 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 09:50 ق.ظ

میخواستم همینیو بگم که اشکان گفته با این تفاوت که خیلی باحاله ... چیطو شد که ایطو شد؟؟؟:دی
اشکان تو هم اینجوری حرف میزنی؟؟ جان من بگو آره..خیلی باحاله...
اوممم... باشه... ایشالله میخونمش... یاد «جامعه شناسی خودمانی» افتادم البته هیچ ربطی نداره :دی
این نوشته شده به تاریخ اولین روز بارانی مهر ماه شاهکار بود... من نمیدونم امسال چرا عین این بارون ندیده ها شدم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد