تا جان ندهم بر سر من باز نیاید


به نظرم آدما باید باور کنن که آخر آخرش تو این دنیا تنهان و انقدر هی سعی نکنن تنهاییشون رو پر کنن یا بپوشونن یا الخ... و به جای این کارا به مشکلات دیگه ی زندگی برسن که اکچلی می شه یه کاری درباره شون کرد... به نظرم قبول کردنِ «انسان تنهاست» باید همپایه ی حقیقتی مثل «انسان بال ندارد» باشه... همونقدر واضح، همونقدر جهان شمول، همونقدر بی جر و بحث... که البته انسانی که انسانه انقدر دست و پاش رو شکوند و عمرش رو گذاشت تا آخرش هواپیما رو اختراع کرد و فرودگاه ساخت و این سر دنیا رو دوخت به اون سر دنیا... ولی به نظرم اولین قدمش این بود که بپذیره بال نداره و هیچوقت هم نخواهد داشت پس بهتره یه جور دیگه تا جایی که می شه این بال نداشتن رو جبران کنه... حالا شما همین رو مپ کن به تنها بودن... قبول این حقیقت معنیش این نیست که انسانی که انسانه می ره یه گوشه می شینه زانوی غم بغل می کنه... انسانی که انسانه راه می افته می ره دوست و یار و رفیق و همکار و همدم و معشوق و خانواده و ایکس و ایگرگ برای خودش دست و پا می کنه، خیلی هم خوب این تنها بودنش رو جبران می کنه، همونطور که بال نداشتنش رو جبران کرد... ولی اگه فکر کنه که می تونه تنهاییش رو پاک کنه و از بین ببره، با همین هشتاد درصدی که دست و پا کرده هم نمی تونه خوشحال باشه و زندگی کنه... همونطور که اگه فکر می کرد می تونه بال در بیاره هیچوقت رو ساختن هواپیماهای به این خوبی و فرودگاههای به این بنزی متمرکز نمی شد...



نوشته شده پس از دو شب بیخوابی ِ عمدی به قصد کشیک دادن بر بالین بیمار عزیز

نظرات 3 + ارسال نظر
دختر بهار یکشنبه 20 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 02:50 ب.ظ

اوهوم. راست می گی. متاسفانه یا خوشبختانه اش رو نمی دونم

اشکان جمعه 2 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 05:35 ب.ظ

موافقم شدیدا ...کلا سارا چون پشت تمام حرف هات استدلال هست و از مقدمات به نتایج می رسی ... تمام حرف هات شنیدن داره و من هر بار که می خونمت افسوس می خورم که چرا اینقدر درگیر زندگی می شم که گاهی یادم می رم بیان اینجا تا چیزی یاد بگیرم ...

یه نکته کوچولو هم بگم ؟
فقط یه فرقی بین واقعیت و حقیقت هست در معنای تحت الفظی و واون اینکه :
واقعین همون چیزی هست که واقع می شه و اتفاق می افته یا افتاده اما حقیقت چیزی هست که حق بود و درست بود ( یا هست) که اتفاق می افتاد ..

فکر می کنم منظورت از واقعیت ، همون حقیقت بوده ...

ببخش ملا نقطه ای می شم

گیتاریست چهارشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 12:21 ب.ظ http://guitarist0.blogsky.com/

متأسفانه حق با شماست ! خیلی وقته به این موضوع فکر می‌کنم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد