وقت ناهار همینجوری که سالادم رو هم می زنم قاطی غرغرهای بغل دستی هام می شم که آره این هفته چقدر کش دار بود و اندازه ی دو تا هفته دردسر کشیدیم و هیچی درست از آب در نیومد و اونایی هم که درست بود خراب شد و چقدر خسته ایم و الخ... یکی از راه می رسه، خیلی طبیعی قاطی بحثمون می شه و می گه آره دوشنبه فول مون بود... اینا همه اش واسه فول مونه... و خونسرد لقمه ی گوشه ی لپش رو قورت می ده... که انگار همه چی واضحه و وا مگه شماها نمی دونستین این هفته قراره اینجوری شه...
یعنی مردم اینجوری مدیریت بحران می کنن...