رهبرانِ جنبش خودشون هم انگار دارن واسه اولین بار به مرزهای اعتقاداتشون نزدیک می شن... با اینکه به نظر می آد سی سال پیش یه دور قیام کردیم و همه چی رو ریختیم به هم و دفعه ی اولمون که نیست، ولی دفعه ی اولمونه... انقلابِ قبلی مثل بازگشتِ روح ِ ایرانی بود به Comfort Zone تاریخیش... روح ِ ایرانی با مقدس سازی و پرستش و مذهب و چهارچوب گرایی راحته... با اون کارایی که رضاشاه و پسرش کرد راحت نبود... یعنی با انقلاب همراه شد چون تصویری که از رهبریِ جنبش می گرفت براش آشنا بود... و البته رهبر ِ انقلاب هم رهبری می کرد... به جایِ یه ملت تصمیم می گرفت... رهبرهای جنبش سبز رهبری نمی کنن... احتمالن می فهمن به جای یه ملت تصمیم گرفتن چقدر گنده اس و تو خودشون نمی بینن که بخوان به جای هفتاد هشتاد میلیون حرف بزنن...
ولی می خوام بگم این اولین باره که ملت، زخم خورده از دین، دارن دِلی دِلی ِ سکولاریسم رو می خونه... تو سلسله های پادشاهی هرچقدر هم که شاه با مذهب همراه می شد، باز شاه شاه بود و آخوند آخوند... همیشه تقصیر شاه بود نه تقصیر دین... اما الان انگار مردم دارن به این نتیجه می رسن که تقصیر بر گردنِ دین و حکومتِ دینیه... این اولین باره که دارن از Comfort Zone تاریخی با اراده ی خودشون بیرون می آن چرا که آنچه که قبلن دوست گرفته بودن الان داره دندونای تیزش رو تو گوشتشون فرو می کنه...
و رهبرهای جنبش از مردم عقبن... و هنوز خودشون رو به اعتقاداتشون گره زدن... و هنوز نتونستن بیطرفانه قضیه رو سبک سنگین کنن... این حالت وقتی اتفاق می افته که رهبر یه جنبش از بدنه ی جناح مخالف اومده باشه... و واقعن کدوم نهضتی اینجوری شروع شد؟! شیر تو شیریه...
همین... اومدم بگم رهبرها از بدنه عقب ترن... کریشنامورتی فیلسوفِ بزرگیه که می گه بپرس چرا هفته هفت روزه... چرا نباید شش روز باشه... شاید آخرش به این نتیجه برسی که همون هفت روز از همه چی بهتره، ولی لااقل اون موقع دلیل داری برای خودت... مطمئن شدی که اشتباه نمی کنی
و تو یه روز دو تا پست زدن دیگه اِندِ رستلِسیه...
بزن رفیق.. توی یه روز ۲ تا پست زدنتو عشقه..
منم موافقم
و چه بسا 3 و 4 تا ...
می خونیم سارا