یادداشتِ مهم: اوکی... مطمئنم هر چقدر چیزهای عجیب غریب دیده باشم تو دنیا، این رو دیگه ندیدم... اساتید بر علیه تقلب... اساتیدی که دارن توی وبلاگی (که شاید یه خورده شبیه Forum باشه) مشکلات و بعضن کانفلیکت هاشون رو چه با همکار و چه با دانشجو و چه با سیستم مطرح می کنند... دجاوو... این مسائل خیلی آشنا به نظر می آن... اما منِ دانشجو، همیشه فکر می کردم که در این صحنه ی نبرد و کلنجار، خودم تنهام... کرسی استادی همیشه رفیع تر از اونی بود که اجازه بده دامن استاد به چنان مصائبی آلوده بشه...
برای من ِ دانشجو سیستم آموزشی چه در سطح متوسطه و چه در سطح عالی، سمبل خفقان و سرکوب و کانسروتیسم بود... با استادانی که سر در جبین و نگاه بر زمین، فضائل اخلاقی و افتخاراتِ علمی رو به اوج رسونده بودن اما نمی شد آدم ازشون یاد بگیره که چه جوری زندگی کنه... و در موردِ این کِیس خاص که من باشم، نمی تونستم حتی یک روز خودم رو به جای اونها و لایف استایل استادانه تصور کنم... اما حالا دیدنِ استادانی که دسته جمعی «وبلاگ» می نویسن و به نوعی دارن معضلاتِ سیستمی که توش هستن رو تصویر و بررسی می کنن خیلی جالب و دور از باوره...
پُر واضحه که برای من، بلاگیدن خیلی شرف داره... اگر بخوام در دفاع از بلاگیدن نطق کنم، می گم که توی وبلاگ نوشتن جوری رهایی از لایه های مستور کننده ی افکار و شخصیته... اینکه آدم انقدر راحت باشه که فکرهاش رو بذاره بر پهنه ی یه صفحه ی وب و به کل دنیا یا حداقل اونایی که الفباش رو می شناسن اجازه بده درونش رو ببینن و از مشکلاتش بخونن و بعضن خودش رو به چلنج بکشه و دیگران رو به بحث، یه جور آزادی و «فرای خویش اندیشیدن» لازم داره... و این با اون تصویر سر در جبینی که من از استاد (یا استاد هام) داشتم، با همه ی احترامی که همیشه براشون قائلم، اصلن جور در نمی آد... اما اینجا به نظر می رسه که من باید پیش داوری هام رو تعدیل کنم...
اَفترآل، بعضی از دوستای خودم که زندگی رو باهاشون زندگی کردم دارن کمکم استاد می شن :) و من آلردی به پشت صحنه ی زندگی یک استاد دعوت شده ام و یه خورده می بینم اونطوری هام که فکر می کردم نیست... چاره ای نیست که این ذهن جاجمنتال ام رو یه تکونی بهش بدم...
به هر حال این پست فقط جهت ابراز شگفتی و در عین حال حمایت از این حرکت بود... باشد که مستدام و موثر شود.
وبلاگ خیلی خوبی داری به شما تبریک میگم اگه دوست داشته باشی میتونیم تبادل لینک کنیم
چه جالب !!
مرسی !
با اجازه برای استاد اعظم می فرستمش !
شاید برایش جالب بود. شاید هم وبلاگ نویس هم شد.
چت باز که شده، این هم کاری ندارد.
:)) آره بده بهش ببینیم چی می شه!
شاید باعث بشه که روابط حسنه با همکارا (یا نرم افزاری ها) برقرار کنه! اونوقت فنی کلی مدیونِ تو می شه :دی