وقتی به قصد ناهار که نه و از سر بهانه گیری و به اسم تجدیدِ حیات از کار بیرون می زنم و نیت می کنم سوء استفاده کرده و همه ی یک ساعت و بل یک ساعت و نیم رو بیرون بمونم و وقتی می پیچم توی پیتزافروشی ارزون و معروفِ داون تاون که خدا می دونه روزانه چند تا وکیل و وصی و مدیر و کارمند رو سیر می کنه، وقتی فروشنده ی پشت پیشخوان با یک نگاه می پرسه «آر یو پرشین؟»، وقتی همه ی یک ساعت رو با فروشنده و بانو گپ می زنم، خوشحال می شوم... سیمپلی، «خوشحال» بهترین وصفه...
و خدای من... چه زندگی هایی... چه زندگی هایی... چه صبری و چه تحملی... من چقدر خوش شانسم... و ای لعنت به اون «سرا»یی که اینهمه آدم رو آواره کرده...
توصیه ی هفته: با اولین فیلتر شکنی که به دستتون رسید (یا دستتون بهش رسید)، «سکوت بره ها» اثر رضا قاسمی رو دانلود کنین و بخونین...
وطن هه
باید پیسید تو این مملکت
این همه بدبختی و ...
به من سر بزنید
در اولین فرصتی که به دستم برسه چیزهای سیمپلی ساده ای که این وطن از ما دریغ کرده رو خواهم نگاشت .. تو هم بنگار که هم آگاه تری هم بهتر می نویسی هم دل و دماغ داری .
http://www.rezaghassemi.org/dastan_133.htm
از اینجا دانلود کردم.
سکوت بره ها یا وردی که بره ها میخوانند یا هردو یا هیچ کدام؟؟؟
به نکته ی خوبی اشاره کردی... منظورم همون وردی که بره ها می خوانند بود!
عالیه..من خوندمش... خوشمان آمد بسی ...
خیلی ممنون که راهنمایی کردی از کجا داونلود کنیم بخونیم :)
اوستا صفحه اولشو خوندم . بعد به زور صفحه دومشم خوندم بعد دیگه بقیه اشو نخوندم . انگار نویسنده دچار این توهم شده که هرکی بی دلیل و بی مقدمه فحش و فضیحت بار همه چی کنه و مثلا از این قبیل افعال قبیحه به کار ببره بعد مثلا میشه روشنفکر . ... حالا چند صفحه دیگه هم خوندم که تهمت به من نزنینا! . نه داداش آب من با این تو یه جوب نمیره . دلم میخواد می دیدم این بابا رو از نزدیک :)
همه کار رو که دیگه من نباید بکنم...
اند وات اگزتلی دو یو مین بای اوستا؟؟؟ کدوم اوستا؟ کدوم نویسنده دچار توهم شده؟ کدوم بابا؟ اینجا کجاست؟!