بیتوته ی کوتاهی ست جهان، در فاصله ی گناه و دوزخ


چی شد که انتخابات تحریم شد؟ امید به اصلاحات از بین رفت؟ رای ندادن تبدیل شد به نشانه ی اعتراض؟ زورمون نرسید تصمیم گرفتیم بزنیم ظرفا رو بشکنیم؟... 


تا دو سال پیش تحریم انتخابات مذموم بود... نشونه ی واگذار کردن بازی بود... خبر از نداشتن فرهنگ دموکراتیک می داد... بسیار هم به درستی... تا اون موقع اصلاح طلبی رو بورس بود و همه ی اینها در بدنه ی حرکت اصلاح طلبانه کاملن معنی دار و معتبر بود... که اصلن شرکت در انتخابات یکی از ارکان اصلاح طلبیه... بی شک...


حالا طی این دو سال خیلی ها از بدنه ی قطب اصلاح طلب جدا شدن... در حدی که دیگه واقعن قطبی نمونده و اون چیزی که مونده پشتوانه ی مردمی زیادی نداره... دیگه همه شمشیرها رو از رو بستن و بازی رفته رفته خیلی رادیکالتر از این شد که اصلاح طلبی بتونه نقشی توش بازی کنه... ولی مسئله اینجاست که اونایی که افکار اصلاح طلبانه شون خط خورد و از بدنه ی قطب جدا شدن، اصرار دارن که چهارچوب رو هم با خودشون ببرن... اگه تبدیل به رفرمیست شدن، می خوان جنبش اصلاح طلبی رو تبدیل به رفرم بکنن... اگه تبدیل به برانداز شدن می خوان تعاریف اصلاح طلبی رو به براندازی نزدیک کنن... الخ...


این وسط، من چیز دیگه ای رو که نمی فهمم اینه که چرا خاتمی یهو شد سوپر استار ِ انتخابات؟! چرا یهو همه شروع کردن به نکوهش که چرا رفت رای داد و چقدر خائنه و اینم از این و اینا؟! خاتمی دیگه چه جوری باید بگه که هنوز اصلاح طلبه؟ که هر اتفاقی بیفته اصلاح طلبی تعریفش عوض نمی شه؟ که به همون دلیلی که دو سال پیش برای یک اصلاح طلب رای دادن یک «باید» بود، الان هم هست؟... 


تو انتقاداتِ با ته مایه ی خاله زنکیمون اغلب این نکته جا می افته که آدما رو تو چهارچوب باورهاشون بررسی کنیم... و البته همیشه این هست که هر که با ما نیست، خاک بر سرش... و کار ِ درست اونیه که ما می گیم... و البته من الان از کسی دفاع نمی کنم... صرفن دارم نکاتِ مبهم ِ این واکنش ِ احساسی ِ در سطح ِ جامعه مون رو مرور می کنم...



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد