هنوزم چشم تو برای من جام شرابه


یکی از بچه های تیم رو که سه ماه نشده بود استخدام کرده بودن اخراج کردن... یعنی عذرش رو خواستن... چون طی این مدت در حدی که توی مصاحبه ظاهر شده بود و به اصطلاح خودش رو فروخته بود (که شاید هم زیاد اصطلاح نباشه و عین واقعیت باشه) ظاهر نشده بود... و حالا چند روزه که بچه ها دارن بحث می کنن روی خطراتِ Overselling yourself... یه جمله ی خوشگل توی این مقاله ی لینکداین دیدم (بله من در این حد موجود خواب آوری شدم که مقاله های لینکداین رو می خونم و سرمشق زندگیم قرار می دم) که می گه: 

if you’re going to swear up and down that you can swim with the sharks, you better not act like a screaming, flailing drowning person when you find yourself in the deep end


من در خلال این بحث ها یاد جلسات خواستگاری خودمون می افتم! وقتی خانواده ی داماد در حدی ظاهر می شن که انگار بچه شون رو از کره ی ماه آوردن و جناب شازده بتمن و سوپرمن و سایر ِ "مَن" های دیگه رو به طور کلی می ذاره تو جیبش... و خانواده ی عروس به شکلی در می آن که انگار با شاه پریان نسبت خونی نزدیک دارن و الخ... و در شکل سنتی گاهی این بازی تا شب عروسی هم ادامه پیدا می کنه... بعد زن و مرد می رن زیر یه سقف و چه بسا همون شب اول همه ی تصویری که از هم داشتن نقش بر آب می شه... مثل این هم تیمی ما که به سه ماه نکشید تقش در اومد...


همینه که ازدواج ِ از طریق خواستگاری حرکت خطرناکیه... و مفهوم ِ «آبرو» با همه ی معصومیتی که داره دلیل و آغاز ِ همه ی تظاهر کردن ها و قپی اومدن ها و ماسک به صورت زدن هاست... از من می پرسین می گم اصن برای ساختن یه جامعه ی سالم ِ باز باید همین حساسیت روی آبرو رو حذف کرد... همین «حفظِ آبرو» رو از سر انداخت... این «آبرو مداری» رو زد زیرش...



نظرات 2 + ارسال نظر
Azin جمعه 5 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 06:39 ق.ظ

Manzareye didane lay off e ye nafar avvalin bar baraye man kheili matam angiz bood

سارا دوشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 07:06 ب.ظ

آره برای منم... بدتر از اون وقتی بود که یکی که از شرکت قبلیش لی آف شده بود اومده بود شرکت ما مصاحبه... و رد شد... با چهل و خورده ای سال سن... خیلی بد بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد