داستان هفته


پنج نفر بودیم، با پنج زمینه ی کاری مختلف، دور یک میز... هر کدام سالها پیش راهمان را کشیده بودیم به سمت ِ آنچه که به نظرمان مهمترین بود... آنچه که در نظرمان بزرگترین دغدغه ی بشریت بود... و حالا بی خبر از باقی دنیا، زندگی لابلای ادعاهایمان گم شده بود... به پنج شکل مختلف... و از همه بدتر، آنقدر راههای آشنا را چند باره به آخر رسانده بودیم که پر بودیم از اعتماد، و هر کداممان قابل این بود که اشتباهی هولناک بر ضد همان بشریت انجام دهد...


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد